هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » خسرو نکونام »تجسم  
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:31 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

تجسم 

تجسم کن غروبی تیره و سرد
تجسم کن دلی آغشته با درد
تجسم کن نگاهی مات و غمگین
که خیره گشته بر دنیای ننگین
تجسم کن دو چشم اشکباری
صدای ناله ای در کوهساری
خداوندا دلی پرکینه دارم
چه آتشها درون سینه دارم
خدایا بنده ای آزرده ام من
ز یاران زخم خنجر خورده ام من
بده دادم که من بیداد دیدم
چه رنجی در ره یاران کشیدم
خداوندا بسویم کن نگاهت
مران این بنده را از بارگاهت
ز بس نالید مرد از جور یاران
فغانی بر کشید از کوهساران
ولی افسوس آن شور و هیاهو
نبود جز انعکاس نالهَ او
خداوندا دلی پرکینه دارم
چه آتشها درون سینه دارم